پدیدآورنده: سیّدمحمّد دلّال موسوی،
در اخبار شاهان پیشینه هست
که چون تُکله(1)
بر تخت زنگی نشست
به دورانش از کس نیازرد کس
سَبَق بُرد(2)
اگر خود همین بود و بس
چنین گفت یک ره(3)
به صاحبدلی
که عمرم به سر رفت، بیحاصلی
بخواهم به کُنج عبادت نشست
که دریابم این پنج روزی که هست
چو میبگذرد مُلک و جاه و سریر
نبُرد از جهانْ دولت، الّا فقیر
چو بشنید دانای روشن نَفَس
به تندی برآشفت کای تُکله، بس!
عبادت(4)
بجز خدمت خلق نیست
به تسبیح و سجّاده و دلق نیست
تو بر تخت سلطانی خویش باش
به اخلاق پاکیزه، درویش باش
به صدق و ارادت، میان بستهدار(5)
ز طامات(6)
و دعوی، زبان بستهدار
قدم(7)
باید اندر طریقت، نه دَم
که اصلی ندارد دَمِ بیقدم(8)
بزرگان که نقد صفا داشتند
چنین خرقه زیر قبا داشتند.(9)
خداوند در قرآن کریم، هدف از خلقت انسان را عبادت خود ذکر کرده است، آنجا که میفرماید:
و جِنّ و اِنس را نیافریدم، جز برای آنکه مرا بپرستند.(10)